تا اطلاع ثانوی عنوان ندارم!



دلم میخواد بنویسمش، خیلی زیاد دلم میخواد بنویسمش، که از ذهنم نره قصه های عاشقیم که شکر گذارشون باشم همیشه، که قدرشونو بدونم! از ذهنم بره؟نه نمیشه که این پر رنگ ترین بخش زندگیم از ذهنم بره! من دختر خیلی شیطونی نبودم، ولی خب از حق نگذریم زیبا بودم و همیشه دورم شلوغ بود !!! ینی بدون اینکه بخوام اینطور بود، تو هم تا قبل اینکه ببینمت یکی بودی مثل بقیه، البته که مودب تر و آقا تر! 

دیدمت. با یه تیشرت یاسی! صورت شیش تیغ و تمیز! زیباترین مردی که انگار تو کل دنیا وجود داشت، خوش قد و بالاترین آدمی که انگار تو کل دنیا وجود داشت، با دستایی که خیلی آشنا بودن! خیلی خیلی آشنا بودن، خیلی فکر نکردم تا بفهمم که این دستا رنگ و بوی دستای پدرم و میده.خوش لبخند ترین آدمی که تا به حال دیده بودم! 

من نه آرایش داشتم نه بزک دوزک خاصی! یه مانتوی سرمه ای و یه شال سرمه ای و یه کوله طوسی و یه صورت خسته از شیش ساعت تو اتوبوس نشستن! مثل همیشه برای درس اومده بودم! بعدتر گفتی که فکر نمیکردم انقدر کم سن و سال به نظر برسی و من بعدتر بهت گفتم که منم فکر نمیکردم تو انقدر گنده باشی

از اتوبوس پیاده میشدم و تو سمت راست اتوبوس با چند متری فاصله وایساده بودی. اومدم پایین.پله اول. تورو دیدم. به پله دوم نرسیده بودم . همون پله اول .

من

عاشقت

شدم

 همون پله اول با تمام وجود میخواستمت، همون پله اول از ته دل میخواستم مثل قبلنش که مدام پاپیچم میشدی و من شاید خیلی تحویلت نمیگرفتم، بیشتر و بیشتر پاپیچم بشی. همون پله اول میخواستم، از ته دل میخواستم، از ته ته دل میخواستم تو فقط برای من باشی و همون پله اول میخواستم که با تمام وجود عاشقم باشی و عاشقت باشم!

بعد تَرِش. 

تو نمیدونــــی نــاز کردن برای تو چقدر سخت بود! نشون ندادن این همه عشق چقدر سخت بود، نگفتن اینکه عاشقتم چقدر سخت بود! برای من همیشه مغرور در مقابل تو غرور چقدر سخت بود!

بعد تَرِش. 

گفتی عاشقم بودی و عاشق تر شدی و عاشق موندی!

مرسی که عاشق موندی عشق!

امروز بیست و هشت سالمه و پر از مشغله ام! خیلی نسبت به اون روز که تورو دیدم خسته ترم خیلی خیلی خیلی. شاید کلمه خیلی هم نتونه ادا کنه این میزان فشار و استرس و غمی که از اون روز تا امروز تجربه کردم، دیگه خیلی صبور نیستم، خیلی وقتا که تو میبینی و نمیبینی قرص آرام بخش میخورم که جسم خستم آروم تر بشه و روح خسته ترمو آروم تر کنه، ولی هنوز عاشقم عشق. هنوز سر کار که میرم دلم برای تو تنگ میشه، هنوز صدات رو که میشنوم دلم پر میزنه، هنوز لبخندت رو که میبینم دلم شاد میشه، هنوز خیلی عاشقم عشق هنوز خیلی عاشقم . هنوز خیلی.

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهترین سایت وبلاگ شخصی زاهد نارویی 2 بلاگ بسته بندي مواد غذايي خودنویس تراتیل شعریة وأدبیة بنکهة حویزیة sucessfully فرنام بسپار صدای نوشته های من وبلاگ جامع برنامه نویسی و سئو